وقتی مسافرسرزمین مادری ام هستم…..

وقتی مسافرسرزمین مادری ام هستم…..

به عنوان یک مسافر که دستکم سالی یک بار به سرزمین مادری خود مسافرت میکنم در چند سال اخیر متوجه چند مورد عنصر نامطلوب در روابط اجتماعی و رفتار شهروندی مردم سبزوار شده ام که اصالت این شهر را به چالش کشانده است که برخی ازآنها اشاره میکنم: ۱ .بدیهیست شهرها دارای جهت های جغرافیایی شمال، جنوب، شرق و غرب هستند. اما در این میان “شمال شهر” که در گویش عامیانه “بالاشهر” عنوان می شود اصطلاحی فراتر از جهت جغرافیایی آنست. همچنان که در بسیاری از شهرها لفظ بالاشهر مشخصا به جهت شمال آن شهر اشاره ندارد بلکه بالاشهر علی الخصوص در شهرهای بزرگ فارغ از جهت جغرافیایی آن ؛ به آن منطقه از شهر اشاره دارد که جمعیت ساکن در آن به لحاظ وضع معیشت و مرتبه اجتماعی در موقعیت بهتری نسبت به سایر مردم شهر قرار دارند. اکثر آنها اصالت همان شهر را دارند. اینان حتی در سبک زندگی با مردم “پایین شهر” تفاوت دارند. و بسیاری موارد دیگر. در شهرهای بزرگ به واسطه مهاجر پذیر بودن و به دنبال آن حاشیه نشینی و تعدد خرده فرهنگها پدیده “بالا شهر و پایین شهر” نمود بیشتری پیدا میکند که این پدیده میتواند تا حد زیادی تحلیل جامعه شناسی و نیز جمعیت شناسی داشته باشد. اما در سبزوار مردم  در تفکیک شهر به بالاشهر و پایین شهرمتاسفانه غالبا نگاه “فخر فروشانه” دارند. حال آنکه تفاوت بین آن دو شاید تنها در قیمت زمین و ملک باشد، که خود میتواند قابل تحلیل و بررسی باشد وگرنه مردم ساکن در این مناطق نه به لحاظ رتبه اجتماعی (فاقد فاکتورهای رتبه اجتماعی شغل، درآمد و تحصیلات هستند) از سایرین برتر هستند و نه به لحاظ خدمات شهری ای که دریافت میکنند، نه به لحاظ بومی بودن قابل تفکیک با سایرین هستند و نه به لحاظ خرده فرهنگها در دسته بندی خاصی قرار میگیرند.حال با این  تفکرورویکرد تفکیک شهر به بالا و پایین از سر فخر فروشی تنها میتواند باعث شکاف کاذب طبقاتی بین مردم یکدست و یکپارچه به لحاظ آداب و رسوم، گویش و سبک زندگی شود که امریست بسیار ناپسند. ”  ۲ .حدود پانزده _شانزده سال پیش برای اولین بار لغت “کتابی” عنوان نامی که مردم سبزوار به نوع گویش خود داده اند ؛شنیدم. حال آنکه عنوان” کتابی “به نوشتار و گفتار به سبک نگارش کتابها اطلاق میشود یعنی همانگونه که در کتابها نگارش میشود. یا به عبارتی نگارش و یا گفتار غیر محاوره. اما سبزواریها چنین تعریفی از کتابی صحبت کردن خود ندارند. آنها متفاوت صحبت کردن از “گویش سبزواری را “کتابی” میخوانند. آنها حتی انکار میکنند که سعی در صحبت بدون لهجه به سبک مردم تهران را دارند! مردم سبزوار نوعی از گویش را برای خود انتخاب کرده اند که به شدت سعی در ترویج آن دارند و به نظر میرسد اصلا هم توجهی به این نکته ندارند که تپقهایی که بعضا با این نوع گویش میزنند تا چه اندازه می تواند مضحک باشد! اما کاش یک نفر زبان شناس  در این زمینه ی اصطلاح “کتابی شناس “و صاحب نظر در سبزوار تحلیلی در این خصوص داشته باشد. ۳ .همه ما سبزواریها میدانیم که نام فامیلی ما از روستایی که اصالت ما بر میگردد به آن روستا گرفته شده است. اما مردم سبزوار سعی در پنهان کردن اصالت خود دارند. تعدد نامهای خانوادگی برای مردم این شهر به خوبی گویای این واقعیت است. اما فاجعه آنجاست که اگر فامیلی تو منسوب به روستای زادگاهت باشد رفتار اجتماعی مردم این شهر با تو متفاوت خواهد بود و به اصطلاح “تحویلت” نمی گیرند. در سبزوار بارها برایم پیش آمده است که هنگام خرید وقتی برای پرداخت صورتحساب کارت بانکی خود را به فروشنده داده ام بعد از بررسی نام روی کارت رفتارش صد و هشتاد درجه تغییر کرده است!!!

بیایید فرهنگ و اصالت سبزواری خود را حفظ کنیم و با مواردی اینچنین پوشالی شکاف طبقاتی کاذب ایجاد نکنیم. نویسنده: محبوبه افچنگی

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *