ابوالفضل بیهقی و تاريخ بيهقي
ابوالفضل ببهقی و تاريخ بيهقي
ابوالفضل بیهقی با پیشهی فرهنگی، علمی و ادبی دیرباز تاکنون اندیشمندان فرهیختگان ودانشمندانی بزرگ و توانا پرورانده و به رشد و بالندگی رسانده است.
بیهقی از واژگان بسیار غنی برخوردار است بهطوری که حتی در توصیف صحنههای همان نیازی بعهدهگیری از تعبیرات تکراری ندارد، حد ومرز کلمات را به خوبی میشناسد و آنها را بیهوده به کار نمیگیرد.
از آوردن مترادفات بیفایده و حشوآگین پرهیزدارد. اطبهایش بجا و بیمورد است، چنانکه هنگامی بخواهد صحنهای را برای خواننده تصویر کند:ذکر جزئیترین نکتهها نیز خودداری نمیکند. واین نگارگری چنان استادانه است که گویی خواننده را به تماشای فیلمی نشانده است و اجازههایش به اقتضا موقع، یادآور کار نقاش چیره دستی است که با گردش محدود قلم و ترسیم چند خط، چهره آشنایی را درنظر بیننده جان میبخشد.
ابوالفضل بیهقی با پیشهی فرهنگی، علمی و ادبی دیرباز تاکنون اندیشمندان فرهیختگان ودانشمندانی بزرگ و توانا پرورانده و به رشد و بالندگی رسانده است. یاد این دانشمند خردمند و دلاگاه وشیفتگان عرصههای دانش و فرهنگ همواره چون محور فروزان پرتوافشان جویای حقیقت است.
روش تاریخ نویسی بیهقی بر پایه شیوه دقیق علمی حقیقت جویی بهره گرفتن ازمعیار خردمندی رویدادها استوار شده است بیهقی در سنجش نیک و بد و رفتار شایست و ناشایست حاکمان روزگار هیچ واهمهی از خود نشان نمیداد.
تاریخ بیهقی گنجینه ارزشمند از امثال و حکم و پند و آگاهی، فرهنگی، جغرافیای و سیاسی است.
نثر تاریخ بیهقی نمونهای عالی از متنهای کلاسیک ادبی است. شناخت بیهقی به معنی شناخت بخشی از کوشش ادبی و تاریخی این سرزمین است. هنر اصلی نویسندگی بیهقی(صداقت)و پاکی جان است چون او راست گفته و هیچ دروغی در آن نیست.
بیهقی رویدادهایی که خود شاهد و ناظر نبوده از قول استادش نقل کرده است.
پس از سلطان محمود، بیهقی در پادشاهی کوتاه مدت امیر محمد-پسر کهنه محمود-دبیر دیوان رسالت بود و شاهد دولت مستهجل وی و آنگاه که ستاره اقبال مسعود درخشیدن گرفت، اخطارگر لحظه به لحظهی اوج و فروزندگانی او بود، و هم از این تماشا عبرتانگیز است که تاریخ خویش را چنان روزشمار زندگی این پادشاه وآئینه تمام نمای دوران وی فراهم آورده است.
پس از کشته شدن مسعود(۴۳۲ه.ق)بیهقی همچون میراثی گرانبها، ارایة دستگاه پادشاهی فرزند وی(مودود) گردید.
پس از آنکه نوبت فرمانروایی به عبدالرشید-پسر دیگری از محمود غزنوی رسید بیهقی به شغل خطیر صاحب یوانی رسالت گزیده شد اما بزودی در اثر سخن چینیهای غلامی فرمایه از کار برکنار شد و سلطان دست غلام را در بازداشت بیهقی و غارت خانه او باز گذاشت. بیهقی سرگذشت درناکی از این دوره دارد.
هنگامی که سلطان عبدالرشید غزنوی به دست غلامی از غلامان شورش(طغرل کافر نعمت)کشته شد در سال ۴۴۴ه.ق با دگرگون شدن اوضاع بیهقی از زندان رهایی یافت ولی با آنکه زمان چیرگی غلام بر حکومت رسید.
پنجاه روز پیش نپایید و به قول صاحب تاریخ بیهقی بار دیگر ملک به محمودیان افتاد بیهقی دیگر به پذیرفتن شغل و مقام درباری ننهاد و کنج عافیت گزید و گوشه گیری اختیار کرد.
بیهقی که دیگر به روزگار پیری و فرسودگی رسیده و در زندگی خود فرازو نشیبهای بسیار دیده بود. زمان را برای گردآوری و تنظیم یاداشتهای خود مناسب دید. و در سال ۴۴۸ه.ق به تألیف تاریخ و پردازش خود پرداخت و در سال ۴۵۱ه.ق این کار رابه سرانجام رساند.
بیهقی نزدیک به هشتادو پنج سال زندگی کرد و به سال ۴۷۰ه.ق در گذشت و به این ترتیب نوزده سال پس از اتمام کتابش زنده بود و هرگاه اطلاعات تازهای در زمینه کار خود دسترسی پیدا میکرد آن را به متن کتاب میافزود.
مشهورترین اثر بیهقی درتاریخ اوست که از مهمترین کتب تاریخ و ادب فارسی است و درشرح سلطنت(ال سبکتگین) در سی جلد که در آن تشکیل دولت غزنوی تا اوایل سلطنت ابراهیم بن مسعود سخن گفته است.
بیهقی مردی است مسلمان و سنی مذهب و در دین خویش استوار و متحصب و از این رو جهان بینی مذهبی وی بر سراسر کتاب سایه افکنده است.
کتابی که اکنون به نام تاریخ بیهقی میشناسیم در آغاز تاریخ ناصری خوانده میشود به احتمال. نخست به اعتبار لقب سبکتگین(پدر محمود غزنوی)که ناصرالدین است و این کتاب تاریخ خاندان فرزندان و فرزند زادگان وی بوده است و دیگر لقب سلطان مسعود که ناصردین الله بوده است به هرحال کتاب نامهای دیگری نیز داشته است و از این قرار که تاریخ آل ناصر، تاریخ آل سبکتگین-جامع التواریخ و…
اهمیت تاریخ بیهقی از دو جهت است یکی از جهت تاریخ نگاری و دیگری از لحاظ هنر نویسندگی است.
۱- نثر بیهقی نوع نثر داستانی است که در خدمت محتوای تاریخ قرار دارد.
۲- در مواردی که نویسنده مناسب دانسته است از اطناب استفاده شده است و احادی مجموع ایجاز در کلام کاملاً بارز است و این یکی از جلوهای بارز بلاغت طبیعی است.
۳- تمثیلات تعبیرات به کار رفته بلیغ و مناسب است.
۴- استشهار به تاریخ وقعه.
۵- افزایش واژها و ترکیب بدیع.
۶- استفاده طبیعی و غیر متکلفانه از لغات و جمع مکسر و گاهی عبارات عربی.
۷- حذف افعال و حتی گاهی قسمتی از یک عبارات قرینه، بنابه اقتضای بلاغت کلام.
۸- زیبایی و خوشآهنگی کلام.
۹- توصیف دقیق و جذاب و وضعیت ظاهری و باطنی افراد.
۱۰- تجسّم و تصویر هنرمندانه صحنهها و اشیاء.
۱۱-ایجاز و اطناب به جا و طبیعی.
با خواندن تاریخ بیهقی فضای اجتماعی و سیاسی آن روزگار در پیش چشم تصویر میشوند و در بارة امیران و فضای حاشیه نشینان از آن روزگار و در بارة غزنویان و نیز توده از مردم که نقش چندانی در این تاریخ ندارند.
بیهقی کتابهای دیگری در زمرة آثار بیهقی داشته است که جای تأسف است که به روزگار ما نرسیده است.
که عبارتند از:
۱- زینة الکتاب(پیرایه نویسندگان) که ظاهراً کتابی بوده است در آیین نگارش
۲- مقامات بونصر مشکان یا مقامات محمودی. این اثر نیز به دست ما نرسیده است.
۳- بیهقی گذشته از آنکه دبیری توانا و تاریخ نویسی کم نظیر است در سخنوری و شاعری به زبانهای پارسی و عربی نیز دستی داشته است. نمونههایی از شعر عربی و در(دُمیه القصر با خرزی) و (تاریخ بیهق)آمده است.
نویسنده: رضا حارث آبادی