آیا معلمین مدیون انقلابند یا انقلاب مدیون معلمین ؟؟؟

آیا معلمین مدیون انقلابند یا انقلاب مدیون معلمین ؟؟؟

تنزّل جایگاه معلم در هر جامعه‌ای مساوی است با بی‌ارزش شدن فرهنگ، دانش و آگاهی در آن جامعه

ضمن تبریک روزمعلم به همه معلمین دلسوزوبزرگواروگرامیداشت یاد وخاطره استادشهید مرتضی مطهری (رحمة الله علیه)به بهانه این روز به صورت مختصروالبته به صورت خودمانی وعامیانه به جایگاه مقام معلم وتغییروتحولات آن طی ۴۰سالی که از انقلاب می گذرد می پردازیم چرا که خواص خود آنچه را برسرمعلم ازگذشته تا حال آمده است می دانند لذا نیازبه مطالب پیچیده که عوام مردم متوجه نشوند نیست و سخن گفتن ودرد دل های معلمین عزیزخواص پسند دراین چندسال بسیارفراتراززمان است ودرجاهای مختلف هم بیان شده است هرچند گوش شنوایی تا به حال دیده نشده ولی این حقیرهم به نوبه خودچندسطری دراین باره  والبته بیشتربه صورت عامیانه می نگارم شایدهم درد دل باشدوهم ازاین نوشتارپی به پاسخ سوال ببریم  که: کدامیک مدیون دیگریست؟ اصولاوقتی درباره معلم صحبت می شود هم حاکمان وهم مردم دنبال معلمان شایسته می گردند وویژگی هایی هم برای آنان برمی شمرند که انصافا داشتن این ویژگی ها به نوبه خودشایستگی یک معلم را نشان می دهدمثلا می گویندمعلمان خوب وشایسته بایستی سرمشق‌های ایمان و پارسایی بوده و می‌باید دانش و معلومات کافی داشته باشند. یک آموزگار باید توجه کند که وظیفه‌اش تعلیم و تربیت دانش‌آموزان است و باید نسبت به آن تکلیف، احساس مسئولیت داشته باشد. او می‌باید احساس کند که دانش‌آموزانش به او سپرده شده‌اند و ازخطاهایی که باعث روی گردان شدن جامعه ازاومی شود دوری کندولازم است که مردم معلم را یار و مونس راستگو و مخلص که به فکر فرزندانشان است و از آن‌ها مراقبت می‌کند، قلمداد کنند. اینها انتظاراتی است که جامعه ازمعلم دارد که حقیقتا صحیح وبجا هم هست و مسلما موردتایید همه معلمین نیز هست اما چگونگی رسیدن به این شرایط وشایستگی ها هم  باید لحاظ شود یا یه عبارتی  زمینه ی  رسیدن به این شایستگی ها نیزباید فراهم شودتا به آن مقصود حقیقی برسد به عنوان نمونه اهمیت معلمان در مقامِ معماران نسل آینده‌ی ما، ایجاب می‌کند تا فضایی فراهم شود که خردمندترین و کاردان‌ترین افراد جامعه در این شغل شریف، احساس رضایت و خوش‌بینی داشته باشند. نباید فضای شغلیِ فرهنگیان و جایگاه اجتماعی آن‌ها به سمت و سویی برود که بهترین‌های علمی و نخبگان، اشتیاقی به پذیرش مسئولیت معلمی نداشته باشند. برای معلمی که درگیر دغدغه‌ی حقوق و معیشت خویش باشد، بسیار سخت خواهد بود که از عهده‌ی مسئولیت آموزش و پرورش فرزندان جامعه به درستی برآید.

وقتی معلم  برای تأمین نیازمندی‌های اساسیِ زندگی خویش ازروی ناچاری به شغل‌هایی روی می آورد که با جایگاه اجتماعی وی  سازگار نیست، این امر خود موجب خواهد شد که نگاه جامعه به منزلت والای معلم نگاه کریمانه‌ وبزرگی  نباشد. لذا تنزّل جایگاه معلم در هر جامعه‌ای مساوی است با بی‌ارزش شدن فرهنگ، دانش و آگاهی در آن جامعه.  برای یک فرد آگاه و خردمند که به تعلیم و تربیت فرزندان علاقه دارد، پای‌بندی و تعهدی بسیار بزرگ لازم است تا حرفه‌ی پزشکی یا مهندسی و مانندِ آن را کنار گذارد و از معلمی و تدریس جانبداری کند نه اینکه رئیس جمهورمملکتش به جای جانبداری وحمایت ازوی بگوید دانشگاه های ما اینقدردارای رشته های درسطح بالا دانشجومی گیرد که مثل گذشته نبودکه بالاجبارکسی شغل ورشته معلمی را انتخاب کند! بنابراین بایدفضایی فراهم شود که نخبگان در میان گزینه‌های مختلف، مشتاق آن باشند که به معلمی روی آورند. اگرچه این اتفاق دور از دسترس است ولی فایده‌های ایجاد چنین فضایی برای فرهنگیان در جامعه بسیار بیشتر از هزینه‌های آن خواهد بود. رهبرمعظم انقلاب  ددردیدارباجمعی ازفرهنگیان فرمودند:«اگر معلم خوب عمل کند، صحيح عمل کند، با تدبير عمل کند، با دلسوزي عمل کند، به نظر ما همه مشکلات جامعه حل مي‌شود… »(۱۳/۲/۹۱)طبق فرموده معظم له حل مشکلات جامعه درگروعمل خوب  معلمان خواهدبود.همه جوامع نیز اذعان دارند وبه این نکته هم ایمان  دارند که توسعه یک کشوردرقبال توسعه آموزش وپرورش وازهمه مهم تر درگروتوجه به معلمان آن جامعه می باشدهمچنان که دربسیاری ازکشورهای دیگربه خاطراین باور؛جایگاه معلم فراتر وبالاترازهرقشری هست ؛ اما این که درجامعه ی ما خصوصا پس ازانقلاب چقدردراین زمینه پیشرفت داشته وموفق بوده ایم منصفان  وعالمان فرهنگی جامعه  باید قضاوت کنند نه سیاسیون . ازوضعیت معلمان درقبل ازانقلاب چندان سخنی ونوشته ای دیده نمی شود اما می دانیم درآن زمان  معلم قطب مهم نظام آموزشی و حاکم بلامنازع کلاس بود و دانش آموزان جرات قد برافراشتن و یا حتی انتقاد از این ” نقش سنتی ” را نداشتند .ابهت ومنزلت معلم برخانواده ها ودانش آموزان پوشیده نبود،مهم ترین ابزار کنترل معلم در کلاس ” تبیبه ” بود و قانون هم در بسیاری از موارد  از این وضعیت ” یک سویه ” حمایت می کرد .اما اکنون دانش آموزبا کمال وقاحت درمقابل معلم می ایستدوحتی به اوناسزاهم می گویدوچه بساموردضرب وشتم هم قرار می دهد ومع الاسف معلمانی نیزدراین راه قربانی شده اند! وهیچ قانونی هم ازاین معلم مظلوم حمایت نمی کندولی وای برآن وقتی که معلم دانش آموزرا تنبیه نماید؛ همه مدعی العموم می شوند!صداوسیما ازیک طرف ،خانواده  ی دانش آموزازطرف دیگر،اداره متبوع هم بخاطرتبرئه ی خود داغ ترازدیگران وخواهان برخوردقاطع با آن معلم مظلوم!جالب اینکه درگذشته آیه وحدیثی هم درباره مقام معلم نمی گفتندولی جایگاه باارزشی داشت ولی اکنون با وجودآیه وحدیث  وجمله های پرمغزی درشأن معلم همچون “معلمی شغل انبیاست “که امام عزیزفرمود وبحق هم همین است و درهفته معلم زیادبه کاربرده می شوداین جایگاه بسیار تنزل پیداکرده است.درگذشته اگرمی فهمیدندکه یک فرهنگی شغل دومی دارد اورا تامین می کردندتا شغل دوم را رهاکند اما درزمان فعلی برخی ازمعلمان ما سه شغله هم هستندکسی هم خم به ابرو نمی آوردکه چرا یک معلم باید این گونه برای تامین زندگی خود چندشغله باشد . معلم دیروز در عین ناتوانی اقتصادی ، سروی سربلند بود و معلم امروز علیرغم افزایش هر سالۀ دریافتی ، بیدی لرزان است. افزایش حقوق نابرابرو بزرگنمایی آن  خصوصا جارزدن آن درصداوسیما هم به عنوان مشکل اصلی فرهنگیان ، آسیب جدّی به جایگاه و منزلت شغل معلمی و فرهنگ و آموزش کشور وارد می نماید  طوری این افزایش بیان می شود که انگاری فقط معلمان ازلطف دولت وقت بهره مند می شود ودیگرکارمندان ازاین عنایت دولت محترم همیشه بی نصیب می مانند که این هم جزتحقیرمعلم چیزدیگری نمی تواندباشد متاسفانه  آنچه که در این وسط در حال فراموشی است ، جایگاه ارزش و منزلت معلم وبه تبع آن قربانی شدن اخلاق در جامعه است. وبا قربانی شدن معلم واخلاق چگونه می شود ارزش ها ،هنجارها واخلاقیات در جامعه را نسل به نسل و سینه به سینه به آیندگان منتقل کرد ؟!  یکی ازبزرگان اخیرا درهفته معلم  گفته است که” معلمان مدیون این انقلاب هستند” که این  به نظردوراز واقعیت است .بلکه این انقلاب است که مدیون معلمین است چرا که به نظرمی رسد نقشی که معلمین درپیروزی این انقلاب ایفا کردند هیچ گروهی نتوانست ایفا کند چراکه یک معلم علاوه برخودوخانواده اش؛ دانش آموز وخانواده دانش آموزرا به سمت مبارزه سوق می دادبه عبارتی روحانیت رهبری می کردوجامعه معلمین درخط مقدم پیروی واجرای دستورروحانیت بویژه بنیانگذارانقلاب بودند.دردوران انقلاب ازجمله دفاع مقدس هم نقش فرهنگیان پررنگ ترازهمه اقشارجامعه بود؛وجود۴۶۰۰شهیدفرهنگی و۳۶هزارشهیددانش آموزنشان ازاین واقعیت انکارناپذیرنقش معلمان درانقلاب ودفاع مقدس دارد. شوروعشق وهنری که رهبری فرمودند لازمه ی معلمیست که متاسفانه درهمین دوران انقلاب ازآنان گرفته شد چراکه انگیزه را ازآنها گرفتند وقتی مافیای کنکوردرجامعه گسترش پیداکرد وموسسات  آموزشی غیررسمی به شکلی هجومی سربرآوردوصداسیماهم بخاطرسودکلانی که ازآنها می گیردهمیشه تبلیغ می کند؛ چطورآن خانواده ودانش آموزمی خواهدبه معلم توجه کندوهمه چیزرادرآموزش معلم ببیند؟ وقتی با یک فایل وسی دی آموزشی به قول دلالان صداوسیما می شودمعلم را به خانه برد دیگرآن دانش آموزچه نیازی به حضورمعلم دارد؟ولذاخودبه خودمقام و ارزش معلم ازبین می رود.معلم درزمان فعلی به عنوان یک ابزاری دیده می شود!به عنوان مثال معلم فقط دردوران انتخابات ازسوی حاکمان ما ارزش پیدا می کند والبته بانک ها هم بخاطرضمانت بانکی وبه  خاطر به دست آوردن سودهای کلان بانکی با وام دهی به معلمان نیازمند بعضی اوقات یادی هم ازمعلمین می کنند.شاید تا همین جا به پاسخ سوال رسیده باشیم. اما  متاسفانه  خود معلمان نیزهمزمان با این افول جایگاه نتوانستند موقعیت خود را در ” افکار عمومی ” جامعه بازتعریف کرده و یا ” هویت صنفی – حرفه ای” برای خود تعریف کنند ..فقدان تشکل های صنفی با راهبری واحدو  مقتدر وعدم انسجام وهمبستگی  وضعف  سوادرسانه ای  تاکنون نتوانسته است ارزش وجایگاه واقعی معلم را بازیابدوبه قله حقیقت معلمی برساندولذا باید مواظب باشیم اگربا وضعیت موجوداین گفتمان نیزکه “معلمین مدیون انقلاب هستند” شکل بگیرد دیگرمعلمین دغدغه بس سنگین تری را خواهندداشت وآن هم “ناامنی شغلی” ؛چرا که با کوچکترین خواسته واعتراض ممکن است شغل خودرا ازدست بدهند لذا با اقتداربخشی تشکل های صنفی وانتخاب  حداقل یک نماینده فرهنگی درهرشهرستانی جهت فرستادن به مجلس شورای اسلامی درهمه دوره ها می شود جلواین گفتمان راگرفت ودرجهت احقاق ازدست رفته  حقوق معلمین عزیز امیدواربود. البته مشکلات آموزش وپرورش بسیارفراترازاین موارداست.این حقیرفقط شمه ای ازجایگاه معلم را درنظام کنونی بیان کردم والا بحث بودجه آموزش وپرورش ، سیستم آموزشی وبد نام کردن معلمین واتهامات دیگری که به آن عزیزان زده شد خصوصا درقضیه ۲۰۳۰بسیارزیاداست .درپایان سخنی هم باهمکاران مظلومم دارم وآن اینکه: من و شمای معلم قبل از هر کس دیگر می بایست در خلق ارزش ها بکوشیم و بر درستی فعل و گفتارخود بیفزائیم و حامی و پشتیبان یکدیگر باشیم. تا خویشتنِ خویش را باور نکنیم و با اعتماد واتکا به توانایی های خودمان در پی خلق فرهنگ و ارزش و اخلاق برنیاییم ، هیچ قدرت و نیرویی دیگر ، حداقل در جامعۀ ما قادر به انجام این رسالت سنگین نیست.پس بیایید خودمان ؛ خود را بزرگ بشماریم وبه خود ارزش ومنزلت بدهیم منتظرنباشیم دیگران جایگاه ما رابالا ببرند لذا می توانیم با افزایش دانایی خود واعتمادوایمان به مقام خویش وهمبستگی  ویک صداشدن جهل و ظلم و ستم و تبعیض را به زانو در آوریم. بنابراین دردرجه اول خانواده ها را همراه خودکنیم وکاری کنیم که والدین به ما ارج نهند دراین صورت حاکمیت هم مجبوربه ارج نهادن خواهدشد. مصداق این سخن  وحسن ختام این نوشتار را کلام زیبای معلم بزرگ ” ارسطو” قرارمی دهم که فرمود:«کسانی که فرزندان ما را به نیکی آموزش می‌دهند، می‌باید نسبت به والدین بیشتر ارج نهاده شوند، چراکه پدر و مادر صرفاً زندگی می‌بخشند، در حالی که آن‌ها [معلمان] هنرِ خوب زندگی کردن را».   جوادمحمدی دارینی: مدیرمسئول

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *