جواد باشتنی
به مناسبت سالروز درگذشت مهدی اخوان ثالث نگاهی به مضامین دینی و اعتقادی شعر این شاعر نامدار خراسانی داشته ایم

نویسنده: سید احمد میرزاده

سایت
​​​​​​​
دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در کتاب حالات و مقامات م. امید ، مهدی اخوان ثالث را «خودآموخته ای بسیار دان»، صاحب «تحقیقات درخشان» دارای « اشراف بر هندسه زبان» و سراینده «شعرهای حیرت آور» وصف کرده و درباره شعر او گفته است:« بین شاهکارهای اخوان و شاهکارهای دیگران فاصله در حدی است که «گم شود خرد در انتهای او».محال است کسی برای نخستین بار دکلمه کتیبه، آخر شاهنامه، زمستان، آنگه پس از تندر و …را از زبان یک راوی مسلط بشنود و  مجذوب طنطنه جادویی کلمات و موسیقی سحرانگیز شعر نشود.

همه ما دست‌کم مصراعی از اخوان را در ذهن داریم:« هوا بس‌ناجوانمردانه سرد است»، «تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم» ،«لحظه دیدار نزدیک است»، «نفرین به سفر که هرچه کرد او کرد»، و …با این حال وقتی سخن از محتوا می‌شود شعر اخوان نیز در امتداد سروده‌های روشنفکران پیش از انقلاب سرشار از ناامیدی و سر در گمی است. به قول خود او « نومیدتر از هر کس و نام تو امید است» و به تعبیر یوسفعلی میرشکاک در کتاب ستیز با خویشتن و جهان :«شعر اخوان، زنجموره‌ای است بر ایران باستان.»

خداباور و مبلغ صلح کل ادیان
او در دوره هایی از زندگی مبلغ صلح کل بود و گاه آیینی خیالی به نام آیین مزدشتی را ترویج می‌کرد.آیینی  که خود را تنها پیامبر و تنها پیرو آن می دانست: «تک و تنها ره مزدشت پویم». «مزدشت» ترکیبی از مزدک و زردشت بود. دو پیامبر ایران باستان که پیروان آن دو همیشه با هم در جنگ بودند و اخوان در عالم خیال آن دو را با هم صلح داده بود. اخوان نام یک فرزند خود را زرتشت و نام دیگری را مزدکعلی گذاشته بود.اما کسانی که با اخوان و شعر و زندگی او آشنا هستند برآنند که این امر بیش از آن که واقعا ناشی از گرایش ایمانی او به این گونه آیین های خیالی باشد صرفا ناشی از ایران دوستی افراطی او بود. وگرنه او همیشه در ژرفای وجودش نه تنها به بزرگان اسلام احترام می گذاشت، بلکه حتی به آنان عشق می ورزید و در میان خداناباوری بسیاری از شاعران هم نسلش، اخوان به خدا باور داشت.فروغ فرخزاد شاید با الهام از بیت حافظ:«از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر/یادگاری که در این گنبد دوار بماند» در شعری درخشان گفته بود «تنها صداست که می ماند»و اخوان ثالث در شعری بلند در پاسخ او چنین سرود:«آیا صدا تپیدن موجی چند/ در پرده هواست که می ماند؟» و قصیده‌اش را با این مصراع به پایان برد:« تنها خدا خداست که می ماند»

تضمین از قرآن 
اخوان گاه به ترجمه یا تضمین آیات قرآن می پرداخت؛ مثلا در تضمین محتوای این آیه «ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون» سروده است :
آنان که در طریق خدا کشته می‌شوند/ هرگز گمان مدار که نابود و مرده‌اند/ بل زنده‌اند زنده جاوید و جملگی/ گوی شرف ز عرصه آفاق برده‌اند.»
از این دست نمونه های دیگری نیز در شعر او وجود دارد: «جمله تکبیر گویان سرودند/ ربنا الله ثم استقاموا»

در حالی که تقریبا در شعر هیچ یک از شاعران روشنفکر نسل او اشاره ای به نام بزرگان اسلام دیده نمی‌شود، اخوان ثالث از ائمه اطهار(ع)  در شعر خود با احترام نام برده است.در ترجمه سخنی از امام علی(ع) :« الهی ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعا فی جنتک بل وجدتک اهلا للعباده » کلام ایشان را «کلام بلند» می نامد و آن را چنین به نظم برگردان می‌کند :« تو را از بهر آن کاندر دو عالم/ پرستش را سزاواری پرستم». 

در ترجمه کلامی دیگر از امیرالمومنین (ع) که فرموده‌اند: «الناس نیام اذا ماتوا انتبهوا» سروده است:
«از علی مست خدا گوش کن این نادره را /آنکه از ناب شرابش همه هشیار شوند /خفتگانند همه مردم و در غفلت غرق /چون بمیرند رود غفلت و بیدار شوند»
در اشاره به حریم حرم حضرت علی بن موسی الرضا(ع) چنین تعابیری به کار می برد:«در ظل بوالحسنم هشتم امام همام /حبل المتین درش ملجای معتصمان /هم نام و نسل علی آن برتر ازلی/ سالار لم یزلی زو محترم حرمان»

ایمان بی تردید او 
در قصیده‌ای دیگر در وصف حرم امام رضا (ع) خشوع قلبی خود را چنین نشان می‌دهد:
«خاکی که فرش آن شرف عرش است /کرباس را نگه کن و دیبا را /گمبوته گیاه بیابانش /تاج سر است سدره و طوبا را /من جمله روح و تن طلب و شوقم /شاهد کنم خدای تعالی را »
ایمان بی تردید او به ساحت حضرت در این نوسروده نیز آشکار است:«ای علی موسی الرّضا، ای پاکمرد یثربی در توس خوابیده/من تو را بیدار می‎دانم/من تو را بی هیچ تردیدی که دل‎ها را کند تاریک/زنده تر تابنده ‎تر از هرچه خورشید است در هر کهکشانی، دور یا نزدیک/خواه پیدا، خواه پوشیده/در نهان‎تر پردۀ اسرار می‌دانم.»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *