چاوشی زیر تیغ ناداوری
واکاوی یک ادعای جنجالی درباره سقوط هنری خوانندهای که مردم بیش از ۲دهه با صدای او خاطره دارند
الان که این مطلب را مینویسم، ظهر روز یکشنبه است و خورشید وسط آسمان میتابد؛ اما شاید شما این متن را در شب دوشنبه بخوانید، یا حتی یک ماه دیگر، در هوایی ابری یا بارانی. پس من نمیتوانم به شما تحمیل کنم که چون من میگویم امروز یکشنبه است و هوا روشن، شما هم باید بپذیرید. این مثال ساده، تصویری روشن از همان کلیگوییهایی است که در نقد برخی آثار هنری رواج یافته و به آفتی برای بسیاری از جمعهای هنری و رسانهای تبدیلشده است.

نظر شخصی به معنی نقد هنری نیست
نقد آثار هنری، برخلاف آنچه گاه در برخی فضاهای رسانهای و هنری دیده میشود، صرفاً بیان نظر شخصی یا واکنش احساسی نیست. نقد، نیازمند دقت، تحلیل و استناد است. برای نقد یک اثر هنری، ابتدا باید دلایل فنی و مستند ارائه کرد؛ سپس اگر قرار است درباره کارنامه یک هنرمند سخن بگوییم، باید با شناخت انواع نقد، رعایت اصول روششناسی و پرهیز از هیجانی نویسی، مسیر تحلیل را طی کنیم.صدور رأی کلی درباره یک هنرمند، آنهم بر اساس یک اثر یا یک انتخاب، نه نقد است و نه تحلیل؛ بلکه نوعی قضاوت است که در لباس نقد ظاهرشده است. نقد حرفهای آثار هنری معمولاً به چند بخش و دیدگاه اصلی تقسیم میشود: نقد فنی، نقد محتوایی، نقد تاریخی یا تطبیقی، نقد زیباییشناختی، نقد اجتماعی یا رسانهای.

سایت
نظر شخصی به معنی نقد هنری نیست
نقد آثار هنری، برخلاف آنچه گاه در برخی فضاهای رسانهای و هنری دیده میشود، صرفاً بیان نظر شخصی یا واکنش احساسی نیست. نقد، نیازمند دقت، تحلیل و استناد است. برای نقد یک اثر هنری، ابتدا باید دلایل فنی و مستند ارائه کرد؛ سپس اگر قرار است درباره کارنامه یک هنرمند سخن بگوییم، باید با شناخت انواع نقد، رعایت اصول روششناسی و پرهیز از هیجانی نویسی، مسیر تحلیل را طی کنیم.صدور رأی کلی درباره یک هنرمند، آنهم بر اساس یک اثر یا یک انتخاب، نه نقد است و نه تحلیل؛ بلکه نوعی قضاوت است که در لباس نقد ظاهرشده است. نقد حرفهای آثار هنری معمولاً به چند بخش و دیدگاه اصلی تقسیم میشود: نقد فنی، نقد محتوایی، نقد تاریخی یا تطبیقی، نقد زیباییشناختی، نقد اجتماعی یا رسانهای.
ماجرا چیست؟
حالا شاید این سؤال برایتان پیش بیاید که دلیل این مقدمه طولانی چیست؟
روزهای قبل یادداشتی در یکی از رسانههای تخصصی موسیقی منتشر شد که در آن نویسنده مدعی شده بود محسن چاوشی در سالهای اخیر دچار «سقوط آزاد هنری» و شهرت او باعث شده هر اثری را که تولید میکند بیچونوچرا برای تیتراژها انتخاب شود. آنچه در متن این یادداشت دیده میشد، مجموعهای از کلیگوییها، قضاوتهای احساسی و فرضیات غیرمستند است که در حوزه یک نقد فنی و منصفانه نمیگنجند.
در بخشی از این یادداشت، نویسنده به ارائه نظراتی درباره بیربط بودن موسیقی تیتراژ با موضوع سریال «بامداد خمار» پرداخته است؛ اما در ادامه برای دفاع از یادداشت خود نه به تحلیل ساختار موسیقی «بامداد خمار» پرداخته، نه به ضعفهای احتمالی در انتخاب شعر، نه به کیفیت تنظیم و نه اجرای خواننده.
ما این جا به ۴ نکته در نقد مطلب «سقوط آزاد هنری» چاوشی اشاره می کنیم:
۱-تناسب متن و معنا در بامداد خمار
این اظهارنظرها در حالی مطرحشد که این سریال، اقتباسی از رمانی پرفروش به قلم فتانه حاج سیدجوادی است که در سال ۱۳۷۴ منتشر شد؛ روایتی عاشقانه و پرفرازونشیب که اگر از اجرای قدرتمند و عاطفه محور چاوشی و موسیقی مناسب این اثر بگذریم، اتفاقاً شعر را میتوان کاملاً متناسب با موضوع سریال دانست. چاوشی که همواره به انتخاب دقیق اشعار شناخته میشود، در این تیتراژ نیز به سراغ غزلی از حافظ رفته که با این ابیات آغاز میشود:
«آن ترک پریچهره که دوش از بر ما رفت / آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت/ تا رفت مرا ازنظر آن چشم جهانبین / کس واقف ما نیست که از دیده چه ها رفت»
این انتخاب، نهتنها بیارتباط با فضای روایی سریال نیست، بلکه بهخوبی با مضمون جدایی و حسرت که در طول داستان روایت میشود، همراستاست.
چاوشی این دقت نظر در انتخاب ترانه و ساخت موسیقی تیتراژ را پیشتر نیز در آثار موفقی نشان داده است. در این میان گاهی برخی قطعات موسیقی پیشتر تولید میشوند و بعدها به دلیل تناسب با متن در تیتراژ یک سریال قرار میگیرند؛ این موضوع در هنر طبیعی است و در ترانه نیز ما شاهد آن هستیم. این موضوع، نه ایراد است و نه نشانه ضعف؛ بلکه بخشی از فرایند طبیعی تولید به شمار میآید.
این اظهارنظرها در حالی مطرحشد که این سریال، اقتباسی از رمانی پرفروش به قلم فتانه حاج سیدجوادی است که در سال ۱۳۷۴ منتشر شد؛ روایتی عاشقانه و پرفرازونشیب که اگر از اجرای قدرتمند و عاطفه محور چاوشی و موسیقی مناسب این اثر بگذریم، اتفاقاً شعر را میتوان کاملاً متناسب با موضوع سریال دانست. چاوشی که همواره به انتخاب دقیق اشعار شناخته میشود، در این تیتراژ نیز به سراغ غزلی از حافظ رفته که با این ابیات آغاز میشود:
«آن ترک پریچهره که دوش از بر ما رفت / آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت/ تا رفت مرا ازنظر آن چشم جهانبین / کس واقف ما نیست که از دیده چه ها رفت»
این انتخاب، نهتنها بیارتباط با فضای روایی سریال نیست، بلکه بهخوبی با مضمون جدایی و حسرت که در طول داستان روایت میشود، همراستاست.
چاوشی این دقت نظر در انتخاب ترانه و ساخت موسیقی تیتراژ را پیشتر نیز در آثار موفقی نشان داده است. در این میان گاهی برخی قطعات موسیقی پیشتر تولید میشوند و بعدها به دلیل تناسب با متن در تیتراژ یک سریال قرار میگیرند؛ این موضوع در هنر طبیعی است و در ترانه نیز ما شاهد آن هستیم. این موضوع، نه ایراد است و نه نشانه ضعف؛ بلکه بخشی از فرایند طبیعی تولید به شمار میآید.
۲- خوانندهای پرمخاطب اما…
یکی از معیارهای سنجش صعود یا نزول هنری یک خواننده، میزان انعکاس آثار او در جامعه است. به باور بسیاری از کارشناسان موسیقی، زمزمه یک ترانه میان مردم جامعه آنهم به شکل گسترده، نشانه موفقیت آن اثر است. در طول زمان فعالیت چاوشی، تعداد زیادی از آثار او بارها و بارها توسط مردم و نسلهای مختلف شنیدهشده و در حافظه جمعی آنها جای گرفتهاند که آثار تولیدشده توسط او و آهنگسازان و شاعرانی که با او همراه بوده شاهد این ادعاست. البته در میان آثار چاوشی بیتردید آثار متوسط وضعیف هم وجود دارد که نمیتوان آن را انکار کرد؛ اما بهصورت کلی چاوشی را میتوان خوانندهای در تیررس ذائقه و توجه مخاطبان طی سال های اخیر دانست نه خوانندهای رو به سقوط هنری.
۳-به میدان آمد، در پستو نماند
هنوز از جنگ دوازدهروزه چندماه نگذشته است. ترانه «علاج» او در آن روزها نشان داد هنر تا چه اندازه میتواند به آرامش و افزایش همدلی یک ملت کمک کند؛ اثری که توانست حس وطندوستی را بیشازپیش در دل ما زنده کند. اگر چاوشی در سالهای اخیر کارنامه ضعیفی از خود ارائه میداد مردم «علاج» را از او میپذیرفتند؟
۴- اعتماد عمومی و محبوبیت
پیشازاین گفتیم که در ترانه و موسیقی یکی از ملاکهای سنجش اثر توجه مردم به آن و همچنین میزان محبوبیت خواننده است. محسن چاوشی در کنار فعالیتهای هنریاش، در امور خیریه نیز حضوری مؤثر و الهامبخش داشته و دارد. تأسیس نهاد خیریه «جمعیت حیدر» یکی از اقدامات مهم اوست که باهدف حمایت از نیازمندان و ترویج فرهنگ نوعدوستی شکل گرفت. اگر او واقعاً در سالهای اخیر دچار «سقوط هنری» شده بود، باید مردم آثار او را کمتر گوش میدادند و با چنین شور و اشتیاقی به فراخوانهای او برای کمک به «جمعیت حیدر» پاسخ نمیدادند. این همدلی نیز گواهی روشن بر جایگاه ماندگار او در دل مردم است و این که هنر و صدای او زنده است. چاوشی نشان داده که هنر برای او، آن گاه ارزشمند است که برای رشد انسان و جامعه باشد. /
نویسنده: محمد بهبودی نیا
