ما این حضور را در اربعین برکت میدانیم
✍️ میثم حسین آبادی/شهردار سبزوار
می توان هزاران کلمه درباره اربعین نوشت و باز هم چیزی از بزرگی آن گفته نشود. آنچه در این مسیر اتفاق میافتد، صرفاً یک حرکت مذهبی نیست، یک اجتماع مردمی نیست، حتی یک حماسهی ملی یا جهانی هم نیست؛ اربعین، تجربهایست از پیوند بیواسطهی انسان با انسان، بیچشمداشت، بیمرز، بینقاب. آنجا که میلیونها نفر، با زبانها و فرهنگهای مختلف، بیآنکه دعوتنامهای در کار باشد، همدل و همقدم میشوند، نه برای نمایش، که برای نذر جان، وقت، معنا.
در میانهی این مسیر شگفت، گاهی صحنههایی هست که شاید دوربینها ثبتشان نکنند، اما در حافظهی وجدان عمومی ماندگار میشوند. مثل لحظهای که پاکبانی، خسته از گرمای طاقتفرسای عراق، دستی به پیشانی میکشد، نفسی تازه میکند، و آرام زیر لب میگوید: یا حسین…
او نیامده تا دیده شود. حتی نیامده تا بگوییم آمده. آمده چون خواسته. خواسته دلش، نه دستور کسی. آمده چون باور دارد جارو زدن مسیر زائر، عبادت است؛ چون برایش تفاوتی ندارد که اینجا خیابان شهید مطهری سبزوار باشد، یا جاده نجف تا کربلا.
در شهرداری سبزوار، برای دومین سال پیاپی، تعدادی از نیروهای خدمات شهری، با میل شخصی و رضایت کامل، راهی عراق شدهاند تا در مسیر زائران اربعین خدمت کنند. نه با دستور، نه با اجبار، نه با وعدههای اداری. حتی برخلاف عرف اداری، خودشان داوطلبانه از دریافت حقمأموریت صرفنظر کردهاند. این تصمیم، نه تنها برخاسته از ایمان فردی، که از حس عمیق مسئولیت اجتماعی نیز هست؛ چرا که بسیاری از زائران اربعین، از همین سرزمیناند. از همین مردم. از همین شهر. خادمی برای زائران اربعین، در واقع خدمتیست برای هموطنان، برای همشهریان، برای دوستان و خانوادههای خودشان.
و در این میان، نکتهای که شاید کمتر دیده شود، آن است که این حضور، هرگز به بهای خالی ماندن شهر نبوده است. در غیاب این عزیزان، خدمات شهری در سبزوار همچون گذشته و با نیروهای جایگزین از پیش تعیین شده در حال انجام است ، مسئولیتها بازتوزیع شدهاند، چون خدمت به مردم، در هر شکلش، جدی گرفته میشود؛ چه اینجا، چه در نجف چه کربلا.
میدانم که گاهی، نگاهی بیرونی، ممکن است چنین اقداماتی را نادرست یا نمایشی تفسیر کند. گاهی واژهی «پاکبان» را تنها در معنای شغلی آن میفهمند، نه در شأن و روح انسانیاش. گاهی، نیتهای زلال را با خطکشهای شکاکی اندازه میگیرند. اما مهم نیست. ما نه برای دیده شدن، که برای درک شدن تلاش میکنیم. و حتی اگر تمام رسانههای دنیا نخواهند این حقیقت ساده را ببینند، باز هم چیزی تغییر نمیکند. چون این حرکت، از آن جنس کارهاییست که فقط برای آسمان ثبت میشود.
وقتی یک نیروی خدمات شهری، در سکوت، در گرما، در شلوغی، ایستاده جارو میزند تا مسیر زائران خاکی نباشد، تنها خاک نیست که برداشته میشود. این تصویر، عمیقتر از آن است که با تحلیلهای سطحی یا نگاههای سیاسیزده تخریب شود. این تصویر، برای ما، برای آینده شهر، برای فرهنگ سازمانی ما، برای نگاه نسل بعد، سرمایه است.
ما معتقدیم که چنین حضورهایی، در چنین موقعیتهایی، چیزی فراتر از یک مأموریت اداریست. اینها فرصتهایی برای تزریق معنا به کالبد مدیریت شهریاند. فرصتی برای پیوند عقل و عشق، خدمت و ایمان، تخصص و ارادت. شهرداری سبزوار افتخار میکند که نه فقط در پروژههای عمرانی، که در صحنههای انسانی، در لحظههای ناب اخلاقی، در حرکتهای بیادعا اما پربرکت، سهم دارد؛ حتی اگر کوچک.
ما این حضور را برکت میدانیم. برکتی که نه فقط به مسیر نجف تا کربلا، بلکه به خیابانهای همین شهر هم سرریز خواهد شد. به نگاه مردم، به اعتماد شهروندان، به کیفیت خدمت، به روح جمعی سازمان.
ما اگر بگوییم خدمت از جنس عشق است، به تجربه گفتهایم؛ و اگر بگوییم گمنامی گاهی از هزار تصویر پررنگتر است، به ایمان گفتهایم
